روزنامه اصلاح برای بار اول در ۲۹ دلو ۱۳۰۰ هش مطابق به ۱۸ فبروری ۱۹۲۱میلادی به نگارندگی و سر دبیری محمد بشیر در شهر خان آباد شروع به نشرات کرد. دراین نشریه بعد از شماره ۱۶ بجای مدیر و سر دبیر تنها سر دبیر وبجای محمد بشیر ، حافظ فیض محمد درج گردیده است.
در مرحله اول، این جریده در یک صفحه بروی کاغذ نازک شکری رنگ در مطبعه سنگی خان آباد نشر میگردید. موضوعات این جریده را سر مقاله، مطالبی در باره حوادث داخلی، حوادث خارجی، ادبیات، مسایلی برای سر گرمی و مقالات علمی تشکیل میداد. در پیشانی اخبار درج شده بود.
قیمت: غیر از کمیت و زیادت ارزش واقعی اشیاء را قیمت گفته میشود که برای اشیاء نام برده معیار میگردد و تغییر در آن نمیآید که در حق اشیاء از جانب اشخاص کاردان تعیین میشود. فرق قیمت با ثمن این است که ثمن از جانب گیرنده و فروشنده مقرر میشود و میتواند که از ارزش واقعی مبیعه زیاد باشد یا کم، اما قیمت از ارزش واقعی مبیعه نه کم و نه زیاد میباشد.
زیادتر لفظ ثمن برای سیم و زر و دیگر اشیاء استفاده میشود که به جای آنها استعمال میشود مانند اسکناس و پول های کاغذی و فلزی.
الأعواض المشار إلیها: از (الأعواض المشار الیها) مقصد همان عوض های داد و گرفت (ثمن و مبیعه) است که حاضر باشد، بایع و مشتری آن را میبینند و هنگام بیع به آن اشاره میشود. خرید و فروخت چنین اشیاء بدون معلوم نمودن اندازه و کیفیت نیز روا است زیرا اشیاء به اشاره خوب معلوم میشود، و جای شک نه میماند این گونه بیع را بیع تخمینی نیز میگویند، بطور مثال کسی به یک توده گندم اشاره کند و به گیرنده بگوید این توده گندم را به توبه عوض یک هزار افغانی فروختم وگیرنده قبول کند، بیع درست است.
همچنان اگر گیرنده به پول دست خود اشاره کند و برای فروشنده گندم بگوید در عوض این پول از تو ده من گندم گرفتم و او بیع را قبول کند، بیع درست است.
ثمن مطلق: پیش گفتیم که به پول حاضر اشاره شود بدون معلوم نمودن صفت و نوعیت برآن بیع درست است، اگر در جریان بیع به پول اشاره نشود و بطور مطلق پول یاد شود بیع درست نیست. بطور مثال گیرنده بگوید از تو در عوض پول گندم گرفتم.
در صورت مذکور معلوم نمودن اندازه وصفت پول ضروری است، تا آنکه جهالت در ثمن پیش نه آید مثلاً چنین بگوید: یک من گندم از تو در عوض صد افغانی گرفتم در این مثال اندازه (صد) وصفت (افغانی) است.
احکام فروش: خرید وفروش در عوض پول نقد جایز است، به تاریخ نیز فروختن رواست اما وقتی که تاریخ پرداخت پول معلوم باشد.
اگر کسی در بیع بدون قید (وصف) پول یاد کند، بر آن پولی حمل میگردد که در شهر زیادتر رواج باشد، اگر در شهر پول رواج در ارزش مالی فرق داشت پس بیع به پول مطلق باطل است، مگر اینکه وصف آن را تعیین کند.
اشیاء خوراکه، فروختن گندم غله دانه با پیمانه، تخمین و به آن ظرف معین که اندازه آن معلوم نه باشد جایز است، همچنان فروختن با سنگ معین که وزن آن معلوم نه باشد.
اگر کسی یک توده گندم را در عوض هر پیمانه یک درهم بفروشد، بیع اش نزد امام ابو حنیفه تنها در یک پیمانه درست است مگر اینکه تعداد پیمانه های آن توده را معلوم کند صاحبین رحمهماالله میگویند در هر دو حالت (فروختن) رواست کسی در یک رمه گوسفند هرگوسفند را به یک درهم بفروشد وتعداد تمام گوسفندها را معین نه کند، نزد امام ابوحنیفه رحمه الله تعالی بیع همه فاسد است. همچنان کسی اگر یک لباس را به یک درهم بفروشد (و از تمام گزهای آن یاد آور نه شود نزد امام صاحب بیع فاسد است)
اگر کسی یک توده گندم را به صد درهم به شرط این بخرد که صد پیمانه است و بعداً معلوم شود که کم از صد پیمانه است، پس گیرنده اختیار دارد که در عوض پیمانه های موجوده پول را بگیرد یا بیع را فسخ کند، اما اگر معلوم شود که توده گندم از صد پیمانه زیاد است پس زیادت حق فروشنده است.
اگر کسی لباسی را به ده درهم ( به این شرط) بگیردکه ده گز است، یا زمین را (به این شرط) به صد درهم بگیرد که صد گز است اما بعدا معلوم شود که لباس و زمین از اندازه مقرره کم است، پس گیرنده اختیار دارد که با تمام قیمت بگیرد یا رد کند، اما اگر معلوم شد که از اندازه مقرره زیاد است پس زیادت برای گیرنده است و فروشنده اختیار ندارد.
اگر فروشنده بگوید که این لباس که صد گز است به تو به صد درهم فروختم هر گز را در عوض یک درهم فروخت و بعدا معلوم شد که لباس از اندازه یاد آور شده کم است دراین صورت گیرنده اختیار دارد که به اندازه کمیت به درهم کم بگیرد یا رد کند، همچنان اگر لباس از اندازه یاد شده زیاد برآید، نیز گیرنده اختیار دارد که تمام لباس را (در عوض یک درهم) بگیرد یا بیع را فسخ نماید.
شرح: درآغاز شرح فهمیدن معنی اصطلاحات ضروری قرار ذیل است.
مبیعه: آن عین وسامانی را میگویند که در عوض پول تعیین شده فروخته شود، اصل در بیع، مبیعه است.
ثمن حال: بدل نقدی.
ثمن مؤجل: آن عوض که در بیع برای یک جانب بعد از گذشت یک مدت به تاریخ مقرره پرداخته شود.
نقدی: طلا ونقره ودیگر همان پول نقد را میگویند که در منطقه رواج باشد. اسکناس وپول فلزی در بیع حکم طلا ونقره را دارد.
مکایله: فروختن با پیمانه را بیع مکایله میگویند، مثلاً صد پیمانه گندم، هر پیمانه گندم را به ده افغانی بفروشد.
مجازفه: فروختن به تخمین را بیع مجازفه میگویند، به طور مثال بگوید: این توده گندم را به صد افغانی فروختم.
کیفیت پول را معلوم نمودن: اگر در بیع پول به طور مطلق ذکر شود و صفت آن معلوم نشود، به طور مثال فروشنده بگوید: این کتاب را به تو در عوض صد روپیه فروختم، و با پول صفت افغانی کلدار یا ریال ذکر نشود، در این صورت لفظ پول بر آن پولی حمل میشود که در منطقه زیاد مروج است، اگر در منطقه پول که در خرید و فروش بکار می رود در رواج و ارزش مالی برابر باشد، تا وقتی بیع درست نمیشود که صفت آن معلوم نشود، زیرا در صورت معلوم نکردن صفت پول، ثمن مجهول میماند.
اگر گیرنده و فروشنده در میان خود برای بیع چنان سنگی و پیمانه را مقرر نمایند که به حساب کیلو یا چارک اندازه آن معلوم نباشد بیع با آن جایز است.عبدالرقیب جهید