جریده «انیس»به عنوان نخستین روزنامه ملی کشور ، بخاطر تنویر اذهان عامه و آشـنایی آنان با دنیای معاصر، تعمیم عدالت و حیات قانونی در کشـور و فراهم سـاختن زمینۀ ارتباط فکری آنان با مردم جهان به تاریخ ۱۵ ثور ۱۳۰۶ مطابق ۵ می ۱۹۱۷م، با صاحب امتیازd و مسئولیت غلام محیالدین «انیس» با تیراژ ۴۵ نسخه اولین بارآذین چاپ یافت. جریده «انیس» درآغاز نشرات در مطبعه حروفی شرکت رفیق به طبع میرسید. ولی در اواسط سال دوم نشراتی، توانست از پول اشتراک و فروش جریده، مالک مطبعه شخصی شود و طبع و نشر جریده «انیس» را در آن صورت دهد.
حکمت
در بیست سال اشغال و حضور گستردهی نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان، طالببودن جرم بود و تنها در مدرسه رفتن و خواندنت به مجرم بودنت کفایت میکرد.
در امارت قبلی، اگرچه قوماندانانِ زیادی با امارت اسلامی یکجا شده بودند، با بستن دستارهای سیاه و سفید و گذاشتن ریش، طالب شده بودند و بیشتر بینظمی را هم در صفوف طالبان و مجاهدینِ امارت اسلامی، همانها به وجود آورده بودند.
اما این بیوفاها با تجاوز امریکا و ناتو در افغانستان اکثراً در صف امریکاییها قرار گرفتند و با تراشیدن ریش و زدنِ نکتایی و گرفتن دالر، با اشغالگران همکار و همدست گردیدند.
اما، طالبان حقیقی تن به ذلت ندادند و با تحمل زجر و شکنجههای بیحدوحصری از اسلام، ناموس، خاک و ارزشها دفاع و پاسداری کردند.
در ماجرای بیست ساله، طالبانی که تربیتشدهی مدارس دینی بودند به دستور و فتوای عالمان و استادان خود، این بار گران را به دوش کشیدند و تا مرز مقاومت، جنگهای چریکی، جنگهای رویارویی و حتی حملات فدای و استشهادی، به پیش رفتند.
طالبان در این بیست سال با انواع مشکلات، دستوپنجه کردند.
شماری زیادی برای آزادی میهن از چنگ لشکر سیاهِ اشغالگر و غلامانش جام شهادت نوشیدند، عدهی زیادی زخمی، زندانی و شکنجه شدند و شیون زنجیرهای دستوپای شان از پلچرخی و بگرام تا زندانهای پاکستان و گوانتانامو، طنین انداز بود.
عده یی از غم دین و وطن به امراض عصبی و روانی مبتلا گردیدند، عده یی تحت تعقیب ❪امنیت ملی❫ قرار گرفتند و عده یی هم با دشواریهای فقر، بیکاری و بیچارهگی دستوپنجه نرم کردند. (به غیر از ملاهای جاسوس).
قابل یادآوری است که برخی از قوماندانها در امارتِ نخست، حتی به کرسی ولایت، معاونیتِ ولایت، قومندانی امنیهی ولایات، ولسوالیها و ریاستها از برکت طالبان و امارت اسلامی رسیدند و تکیه زدند.
اما به محض آمدن نیروهای امریکایی و ناتو، نه تنها که دست تسلیمی بلند کردند، بلکه با امریکاییهای متجاوز همدست شدند و هزاران عالم دین، طالب علم و مجاهد را به شهادت رساندند و جمع زیادی را رهسپار زندانها کردند.
حافظ شیرازی، شاعر بلندآوازهی زبان فارسی میگوید:
من از بیگانهگان هرگز ننالم
که بامن هرچه کرد آن آشنا کرد
بیگمان جور و جفایی را که در حق طالبان، از طرف قوماندانان تسلیمشده صورت گرفت، از طرف امریکاییها و نیروهای ناتو به آن حد، شاید صورت نگرفته باشد.
امریکا و ناتو اگر ظلم و جفا کردند، جای گِله و شکایت نیست، چون کافر هستند و دشمنی شان هم با اسلام و مسلمین، همیشهگی است.
اما جفای این منافقین، دردآورتر از همه است و این داغهای سوزنده تا دامان محشر از دلها پاک نمیشوند.
اگرچه با فرمانِ عفو امیرالمومنین شیخ هبت الله آخندزاده حفظه الله، دیگر در پی انتقام و انتقامجویی نیستیم، اما زخمهایی که در لوح دلها از جفای این غلامان و جاسوسان مانده اند، برای ابد آزاردهنده استند و التیام نمیپذیرند.
طالبان چهدر سنگر، چه در مدرسه، چه در حضر و چه در سفر روزهای سخت و دشواری را سپری میکردند.
در سنگر با بمهای آتشینِ طیارهها و سلاحهای تباهکنِ امریکایی و حکومت دستنشانده تکّه تکّه میشدند و در مدرسه و خانه با نیش زبان غلامان امریکا و طعن و تعقیب جاسوسان، روحاً عذاب میکشیدند.
در سنگرها توسط مرمی و میلِ تفنگِ نیروهای اشغالگر، حکومتی و اربکی پاره پاره میشدند و در مدرسهها با گرسنهگی و تهدیدات روحی، دستوپنجه نرم میکردند.
اما بااین همه مشکلات، دست از جهاد و جانبازی نبرداشتند و دماغ دشمنان اسلام و میهن را به خاک ذلت مالیدند و غلامان شان را نیز از کرسیهای بلند کبر و نخوت در خضیض خفتوخواری کشانیدند.
طالب، زمانی که در حضر بود به زندان خانهگی به سر میبرد و زمانی در سفر بود لحظه به لحظه تحت تعقیب قرار میگرفت و گام به گام بررسی میگردید که در کجا میرود، با کِیها نشستوبرخاست دارد و چه حرفی به زبان میآورد.
در بیست سال اشغال، افغانستان و اکثر کشورها برای علما، طلبا و مجاهدین، قفسچهیی بیش نبودند.
تمام چیز برای تعقیب و بازرسی طالبان، چشم و گوش شده بودند و تمام جهان حرکات و سکنات آنها را نظارت میکردند.
اما به نصرت پروردگار و از یُمن جهاد و فداکاری مجاهدین و خون پاک شهدا این قفسهای آهنین همه شکستند، طالبان و تمام مجاهد جسماً و روحاً از زندان دنیا رهایی یافتند و وطن را نیز از چنگال سیاه اشغال و تجاوز نجات دادند.
حماسه و فداکاریهای طالبان و عالمان دین و تمام مجاهدین در همه برههها و به ویژه در این برههیی از تاریخ، بینظیر است و در لوح روزگار برای ابد با خط طلایی ثبت خواهد ماند.
طالبان باوجودی که نسبت به دشمن، موجود ضعیفی بودند، اما ایمان قوی، عقیدهی راسخ و ارادهی فولادین شان، آنان را به خنجر جوهرداری مبدل نمود که چشم دشمنان اسلام را کور کردند و به شمشیر آبدیدهی تبدیل شدند که گردنِ دشمن متجاوز را بُرید و آرمانهای شوم غربیمشربانِ وطنفروش را به خاک سیاه یکسان کرد.
شمشیر برّان ایمان و ارادهی آنان کمونیستان و سیکولاران را هم گردن زد و دماغ متبکرانهی آنان را نیز در خاک ذلت و زبونی مالید.
بدون شک این سرزمین، سرزمینِ مسجد، مدرسه، علم، دانش، شمشیر و جهاد است و ممکن نیست در این مرزوبوم میخانه، بتخانه، عقیدههای باطل کمونیستی، سیکولاریستی، غربی و شرقی، رشدونمو نمایند.
این سرزمین، تنها اسلام عزیز را در آغوش خود پرورش میدهد و پیوسته با میکروب کفر، الحاد، منافقت، شرارت و تجاوزگری در ستیز بوده و عقاید باطله را، خود از حریم خود دفع میکند و غبار غلامی و پستی را از لوح سینهی خود میزداید.
از همین جهت است که لشکر زرد انگلیس، قشون سرخ شوروی و سپاهِ سیاه امریکا با همه امکانات، مادیات، تکنالوژی و اسلحهی پیشرفتهی خود دراینجا کوبیده شدند و زیر ساطور شیرمردان مجاهد، خُردوخمیر گردیدند و بالآخره با پیکر خونچکان و کمر شکسته، فرار را بر قرار ترجیح دادند و میهن شیران را ترک گفتند.