
ظلم، جریمه سنگین و دارای کیفر نابودی
عدل صفت الهی است و واژه ای مخالف آن ظلم و ستم است. ظلم و ستم گناه سنگین و یگانه گناهی است که خدای متعال مرتکب آن را در همین دنیا گرفتار و شرمسار می کند. قرآن کریم داستان ستمکاران بسیاری را یاد آورد شده و گرفتاری آن ها را نیز یاد کرده است؛ زیرا ظلم چنان جریمه سنگینی است که بدون مجازات و کیفر باقی نمی ماند و به زوترین فرصت خدای متعال ظالم را مجازات می کند. خدای متعال در باره گرفتاری و نابودی ظالمان و ستمکاران چنین میفرماید:
«وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ في أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ؛ پروردگار تو هرگز شهر و ديارى را ويران نمىسازد مگر اینکه در كانون و مركز آنجا پيغمبرى را برانگيزد تا آيات ما را بر اهالى آن فرو خواند و ما شهر و ديارى را نابود نكرده و نابود نمىگردانيم مگر اینکه ساكنان آنجا ستمكار باشند». [قصص: 59]
«مُهلِک» اسم فاعل از باب افعال و از ماده «هَلَکَ» است، به معنای هلاککننده و نابودکننده. «القُری» جمع قریه به معنای آبادیهای بزرگ و شهرها. «أمِّهَا» از ماده «أمَّ» (ا م م) گرفتهشده و جمع آن «امهات» است، به معنای اصل و ریشه هر چیزی، مرکز و پایتخت جایی. «ظَالِمُون» جمع ظالم به معنای ستمکار و کسی که حق دیگری را پایمال کند.
در این آیه شریفه خدای متعال به دو مسئله اشاره میکند:
اول اینکه لازم نیست که در هر شهر و قریهای پیامبری فرستاده شود، همینکه در یک قریهای مرکزی و کانون بزرگ یا محل تجمل اندیشمندان و پایتخت بزرگان یک قوم، پیامبری مبعوث میگردد، برای همه کافی و بسنده است؛ چون اخبار و پیامهای پیامبر از طریق این مرکز به همه نواحی و مناطق و روستاها میرسد و هدف هم ابلاغ رسالت و پیام به همه مردم است. چنانکه آوازه رسالت و پیامهای پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم که در مکه مکرمه قریهای مرکزی حجاز آغاز شد در مدت کوتاهی تمامی جزیره عرب را فراگرفت بلکه از آنهم فراتر رفت و به بسیاری از نقاط جهان و مراکز متمدن آن زمان رسید؛ زیرا مکه مكرمه ام القرى و کانون روحانى حجاز و مركز تجارى آن بود.
دوم اینکه تا یک قوم و ملت ظالم و ستمکار نباشند، از سوی خدای متعال هلاک و نابود نمیشوند؛ ولی اگر ملتها و قومها به بیماری ظلم و ستم مبتلا شدند عدل و عدالت را به باد فراموشی سپردند، حتماً از سوی خدای متعال مواخذه و گرفت میشوند و نابود میگردند؛ چون ظلم ظالم، چنان جریمه سنگینی است که بدون کیفر و مجازات هیچگاهی باقی نخواهند ماند.
یقیناً ظلم جریمه سنگین در زندگی انسان و یکی از رذایل اخلاقی و بسیار بدی است که از سوی خدا و همه شرایع الهی بر آن مذمت عظیم و تهدید شدید وجود دارد. ظلم به معنای ستم کردن و نهادن یک شی در غیر موضعش است. در اصل (ظ ل م) دو معنای اساسی دارد: یکی تاریکی و سیاهی و دیگر چیزی را از ستم در غیر جایش نهادن. [ابن فارس] پس همانطوری که انسان در تاریکی چیزی را نمیبیند، به هنگام ظلم و ستم کردن نیز مثلاینکه در تاریکی فرورفته باشد، حقیقت را نمیبیند و واقعیت را درک نمیکند، بر خلاف واقعیت و حقیفت رفتار می کند.
درآیات دیگر قرآن کریم در حدود 290 آیه از ظلم و مشتقات آن سخن گفته است و سرانجام از هلاکت و نابودی ظالمان خبر داده است، مانند: «أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُون؛ يا ايشان را (با كشتن و خوار داشتن در دنيا و عذاب آخرت) عذاب و شكنجه مىدهد، چراکه آنان ستمگرند.» [آلعمران: 128]، «فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ؛ پس عذاب (الهى) ايشان را در حالی فراگرفت که ستمگر بودند». (نحل: 113) «فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ؛ سرانجام ایشان را طوفان در برگرفت درحالیکه به خود ستمگر بودند (با كفر و معاصى).» [عنکبوت: 14]
ظلم در قرآن کریم کاربردهای گوناگونی دارد که در سه مورد خلاصه میگردد: اول، ظلم انسان به خدا. دوم، ظلم انسان به خودش. سوم، ظلم انسان به دیگران. هرکدام این ظلمها عواقب خطرناک و نتایج سوء و بدی را به دنبال دارد که سرانجام، افراد ظالم را به نابودی و هلاکت میکشاند.
اول، ظلم انسان به خدا:
بارزترین نمونهای از این ظلم، کفر و شرک ورزیدن به خدای متعال است و کفر و شرک از بزرگترین انواع ظلم انسان بهویژه ظلم به خدا محسوب میگردد. خداوند متعال خود نیز شرک و کفر را بدترین و بزرگترین نوع ظلم قرار دادهاند. درآیات متعدد به این نوع ظلم اشارهشده و نتیجهی طغیان در این مورد را خدای متعال خود هلاکت و نابودی افراد ظالم بیان داشته است، ازجمله میفرماید: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ مسلماً که شرک، ظلم بزرگی است». [لقمان: 13].
علاوه بر کفر و شرک، دروغ بستن بر خدا (انعام: 21)، دروغ دانستن آیات خدا (یونس: 17)، اعراض و رویگردانی از آیات خدا (سجده: 22)، تکذیب و دروغ شمردن حق یعنی خدا و قرآن و پیامبر و هرگونه حق دیگری (عنکبوت: 68، زمر: 32)، مانعشدن از مساجد خدا و ویران کردن آنها (بقره: 114)، گوش ندادن و رویگردانی از قرآن (کهف: 57)، کتمان شهادت الهی (بقره: 140)، اختراع دروغ برای گمراهسازی مردم (انعام: 144)، ادعای پیامبری و وحی دروغین (انعام: 93)، شکستن حدود الهی و مرزهای دینی (بقره: 229؛ طلاق: 1)، اعراض از رويگردانی از احكام و مقرّرات الهي (مائده:45)، اعراض و بیاعتنایی به قانون الهي ازجمله قانون قصاص (مائده: 45)، اعراض از ذكر خدا (زخرف: 36 و 39)، اعراض از سيرهی حضرت محمّد صلیالله عليه و آله وسلم و نپیمودن راه آن حضرت (فرقان: 27)، اعراض و رویگردانی از قرآن (كهف: 57 و طه: 99 و 100 و 111، زخرف: 36 و 39)، نافرمانی و تسليم نشدن در برابر آيات قرآن (انعام: 46 و 47 و جن: 13 و 14)، بدعت و تحريف حقايق دينى و تغيير و تبديل اوامر الهی (بقره: 59 و اعراف: 162، شور: 21)، برخورد ناشايست با وحى و بازى با آن (انبياء: 2 و 3)، بناي مركز و عبادتگاه باهدف ضرر زدن و ايجاد تفرقه بين مسلمانان (توبه: 107 و 109)، پيروى از فرمانها شيطان (ابراهیم: 22، كهف: 50)، پيروى از هوا و هوس جاهلان (جاثیه: 18 و 19)، تبلیغ سوء و ناهنجار نشان دادن راه خدا (اعراف: 44 و 45 و هود: 18 و 19)، ادّعاى الوهیت و خدایی (انبیاء: 29)، برترىجويى و گردنکشی در برابر خداوند (دخان: 18-19)، استكبار و گردنفرازى در برابر حقايق و معارف الهى (انعام: 93، اعراف: 36-37 و 40-41، احقاف: 10)، استهزاى پيامبران الهی (انبیاء: 41-46، ذاريات: 52 و 59)، استهزاى عذابهای موعود الهى (رعد: 5 و 6)، اینها و موارد دیگری از مصادیق ظلم به خدای متعال در فراز آیات قرآن بیان گردیده است.
دوم، ظلم انسان به خودش:
ظلم به خودکاری نیست که انسان عاقل و دانا آن را مرتکب شود، چه زشت است که کس به خود ستم کند؛ زیرا بدن انسان در مالکیت خدا و امانتی در نزد شخص است. از این امانت نگهبانی باید کرد نه اینکه به آن ضرر و زیانی رساند.
در قرآن موارد بسیاری بهعنوان ظلم به خود انسان مطرحشده است ص۴
مهمترین مصاديق آن قرار زیر است.
اذيّت کردن و زیان رسانی به همسر، بهویژه همسران طلاق شده (بقره: 231). استکبار ورزيدن در برابر براهين روشن پیامبران، مانند استکبار قارون، فرعون و هامان در برابر موسی علیهالسلام (عنکبوت: 39-40). به استهزا گرفتن وعده عذاب الهى (نحل: 33-34). تخلف از فرمان خدا و تجاوز از حدود آن (اعراف: 33). پرستش غیر از خدا چیزهای دیگر را (هود: 101). حرامخوری و حرام خدا را حلال دانستن (نحل: 118). مجرمان دینی (زخرف: 76). کفران و ناشکری نعمتهای الهی (بقره: 57؛ اعراف: 160)، بىتقوايى (مریم: 72 و شعراء: 10 و 11، قلم: 29 و 31 و 34)، بيماردلى (حج: 53)، تحقير و سخن نا بهحق گفتن درباره مردم و نالايق شمردن آنان (هود: 31)، سنگدلی و تضرّع نكردن به درگاه خداوند، حتّى در دشواریها (انعام: 42 و 45)، ترك نهى از منكر و سكوت در برابر اعمال زشت گناهكاران (اعراف: 165)، ترك هجرت و ماندن در زیر سيطره مشركان و كافران (نساء: 97)، انفاق ريايى با منّت و آزار (بقره: 264 و 270)، علاوه بر این، آسیب رساندن به خود و بدن خود نیز از مصادیق ظلم انسان به خودش است.
سوم، ظلم به دیگران:
در جامعه انسانی و اسلامی طبق آموزههای دینی هر شخص حریم و محدوده شخصی دارد که تجاوز و پا گذاشتن در آن حریم و حدود و نادیده گرفتن حقوق فرد و دیگران و تجاوز در آن حریم و حقوق، ظلم محسوب می¬گردد. نمونههای بارز و مصادیق این ظلم به دیگران قرار زیر است.
بیعدالتی در برخورد با دشمنان (مائده: 2)، پذيرايى ناشايسته از مهمان دعوتشده (نساء: 148)، تخلفات اقتصادى و رعايت نكردن عدل و انصاف در مبادلات (هود: 84 و 85 و 94)، 45. ترجيح روابط خانوادگى و توجّه به خويشاوندان در برابر دیگران و حقوق آنان (نساء: 135)، ترك انفاق و نپرداختن سهم بينوايان از اموال خود (بقره: 254 و 264 و 270 و قلم: 24 و 25 و 29)، آواره سازی و اخراج نارواى مردم از وطن خويش (حج: 39 و 40)، اختلافافكنى و تشتت در میان مردم (بقره: 213، آلعمران: 19 و شوری: 14 و زخرف: 46 و 65، جاثیه: 17)، اخلالگرى و فتنهانگيزى در سپاه اسلام (توبه: 47)، ارتداد و کفر پسازایمان (بقره: 51 و 92، آلعمران: 86)، استثمار و بهرهكشى ظالمانه از بندگان الهى (دخان: 18-19)، استكبار و گردن کشی بر مردم (سبأ: 31)، استهزای مؤمنان (حجرات: 11)، اضلال و گمراه كردن مردم (انعام: 128-129 و 144، نوح: 24)، اینها و موارد دیگری از مصادیق ذکرشده برای ظلم به دیگران است.
چون ظلم گناه بسیار سنگین در حوزههای مختلف است، ازاینجهت خدای متعال بر ظالمان نفرین نموده و بر ریشهکن شدن ظالمان و نسل آنان، اظهار سپاس و خوشی میکند. چنانکه میفرماید:
«وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً؛ و ظالمان را جز هلاکت میفزا!». [نوح: 28]
از این آیت برمیآید که نفرین کردن بر ستمگران جامعه، پس از ناامیدی از هدایت و اصلاح آن، روا است.
نیز میفرماید:
«فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ؛ پس به كيفر ستمگرى ريشه گروه ظالمان كنده شد و ستايش خداى را سزاوار است كه پروردگار جهانيان و خلّاق آدميان است». [انعام: 45]
ببينید که موضوع ظلم و هلاكت و نابودي ظالم و ستمپیشگان بهاندازهای مهم است كه خداوند تبارکوتعالی به خاطر نابود ساختن ظالمان، اظهار خوشي نموده و خود حمد و ستايش خود را بيان كرده است و چه زیبا اعلان می¬فرماید که:
دنباله قوم ظالم و ستمگر بريده باد!
حبیبی صالحی