دینی لیکنې

حقوق انسان درجامعه اسلامی

امروزه دولتها، حکومتها و اجتماعات بشری همه و همه محصور به موجودیت انسانها است. انسانها هستند که دولتها و حکومتها را به وجود می آورند و اجتماعات بشری را شکل میدهند. از آن جایکه خداوند متعال انسانها را اشرف مخلوقات و برتر و بالاتر از همه موجودات روی زمین آفریده است پس انسان دراسلام از جایگاه و مقام والایی برخوردار است. انسان تا زمانی، دراین جایگاه و مقام والایی خود دراسلام استوار باقی میماند که به احکام آن تن در دهد و به دستورات آن عمل کند. انسان درنتیجه تلاش خود دربدست آوردن آموزه های دینی درجامعه به مدارج عالی اسلامی و انسانی میرسد. قبل از اینکه وارد بحث شوم میخواهم یک تعریف مختصر از واژه انسان داشته باشم؛واژه «انسان» درلغت ازماده اُنس یا نسیان، اسم جنس است که برمرد و زن به طور یکسان اطلاق میشود. از دیدگاه فلاسفه، انسان موجودی است که در افعال و سرشت خود، آزاد آفریده شده و بر اساس اراده خود میتواند تصمیم گیری کند؛ حرکتهای مطلوب را در زندگی فردی و اجتماعی خود ایجاد نماید. اما از دیدگاه اسلام، انسان موجود آزاد و مختار است که براساس خرد و اراده خویش میتواند تصمیم بگیرد و هیچکس نمیتواند به اجبار عقیده¬ای را بر او تحمیل نماید. چنان که قرآن کریم، به صراحت اعلام مینماید:

جامعه اسلامی جامعه است که براساس عقیده اسلامی که نظام اجتماعی از آن تجلی یافته باشد استوار است ویا جامعه اسلامی جامعه جهانی است که به رخ همه نژادهای انسانی بدون درنظر داشت رنگ، پوست، زبان، قوم و حتی بدون در نظر داشت دین و عقیده باز است. اسلام از همان روز نخستین خویش هرگونه شعارهای قومی و نژادی را رد نموده و همه بشریت را به یک اصل دعوت و خاطر نشان ساخته است که هیچ قومی برقومی دیگری ویا نژادی بر نژادی دیگری برتری وفضیلت ندارد و این اختلافات رنگ و زبان دلیل برتری و افضلیت یکی بر دیگری نیست و هدف از این اختلاف تنها شناخت یکدیگر  است نه بد بینی و بد اندیشی به یکدیگر؛ دراسلام تنها یک معیار برای افضلیت و برتری وجود دارد و آن عبارت از ممیزه و خصوصیت خدا ترسی، پرهیزگاری، عبادت خداوند جل جلاله، عمل صالح وکار نیک است و این امریست که به هرشخص تعلق دارد، رنگ و نژاد به این خصوصیت هیچ تعلقی ندارد. چنانچه ارشاد الهی است:

 ترجمه: اي مردمان هرآینه آفریدیم شما را از یک مرد و یک زن و ساختیم شما را جماعتها و قبیله ها تابا یکدیگر شناسا شوید هرآینه گرامی ترین شما نزد الله جل جلاله پرهیزگار ترین شما است.باید خاطر نشان ساخت که اساس نظام جامعه دراسلام همان عقیده اسلامی است، زیرا مطلوب از هرانسان است که این عقیده را حمل نماید تا مرکزیت و محوریت آنرا در زندگی و رابطه آنرا با کاینات و هدف را که بخاطر آن آفریده شده بشناسد، همانا عقیده است که افکار انسان و روش آن و تمام تصرفات آنرا رهنمایی میکند و درهیچ بخش از زندگی دور شدن از آن ممکن نیست و از آنجایکه انسان طبیعتاً اجتماعی است بدیهی است که عقیده اسلامی درساختار جامعه و نظام آن باشد تا آنکه افراد درپرتو این اندیشه مانند یک فرد و یک عضو درجامعه کار کنند ویا قسمیکه یک جماعت منظم در روشنی عقیده شان که افراد وابسته به آن دارند و کار میکنند. چیزی که با این موضوع مرتب میشود این است که هر کسیکه حامل این عقیده است وبه آن منقاد است و به مقتضیات آن پابند است سزوار و اهلیت نسبت دادنش را به جامعه اسلامی دارد و یک عضو از آن شده میتواند و دربقاء آن عقیده و تحقق یافتن اهداف آن و استفاده کردن به مزایای آن و تحمل نمودن پیروی از آن میتواند سهم بگیرد. جنس، نوع، زبان، اقلیم و حرفه آن هرقسمیکه بوده باشد. حقیقت اینست که تقدیم کردن اسلام این اساس را بر پایه اجتماع بشری یک واقعه بزرگ و نادر درتاریخ بشر بوده که مردم نه آنرا می شناختند و نه درخیال شان می آمد رومی ها، ایرانی ها و عرب قبل از اسلام جامعه شان را بر اساس جنس، قبیله و نژاد برپا داشته بودند و بر آن اساس اباطیل زیادی را بناء نموده بودند که باعث تولید ستم، تجاوز و به هدر رفتن کرامت انسانی و نهادن کارها درنصاب خود ببار آورد. سزوار نیست که انسان ساختار جامعه را بر اساس جنس، قبیله ویا اقلیم قایم بسازد چنانکه جامعه جاهلیت قبل از اسلام چنین کاری را انجام میدادند. چون اصل بشریت یکی است و پوشاندن این حقیقت با نظرداشت اختلاف مردم از لحاظ نسب و جنس ممکن نیست زیرا جنس، قبایل و قوم مختلف مانند شاخه های یک درخت اند. چنانچه ارشاد الهی است:

 ترجمه: «ای مردم بترسید ازپروردگارتان ذاتیکه شما را ازیک نفس واحد آفریده است». و همچنان درحدیث شریف چنین آمده است: ترجمه: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است تمام شما از آدم هستید و آدم علیه السلام ازخاک است.يكي از قضاياي بسيار مهم درجهان بيني اسلام  عبارت از مسئله انسان، افراد و طبقات غير مسلمان مقيم جوامع اسلامي ميباشد. شك نيست كه اسلام در طول تاريخ ممتد خويش از زمان پيامبراكرم صلي الله عليه وسلم تا سقوط خلافت عثماني، به حل و فصل عادلانه اين قضيه در هردو قلمرو انديشه و تطبيق پرداخته و براي اهل ذمه حقوقي قايل شده كه هيچ امت و فرهنگي چه درتاريخ قديم و چه درعصر جديد، به پيمانه آن براي انسان و اقليت هاي ديني و مذهبي قايل
نشده است. انسان دراسلام صاحب اراده آزاد و اختیار تام در زندگی اجتماعی و فردی
خویش میباشد. برخلاف پیروان مکتب حقوق فطری که انسان را دارای اراده آزاد و اختیار مطلق میدانند و پیروان این مکتب بیشتر دربُعد حقوقی و مسؤلیتهای انسانی استدلال و اتکاء به عقل انسانی دارند یعنی به عبارت دیگر میتوان گفت که عقلگرا هستند و همواره درموضوعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره در توازن فکری خود از پدیده عقل کار میگیرند. اما انسان علاوه از آنکه دراسلام صاحب اراده آزاد و اختیار تام است دارای یک سلسله محدودیتهای در زندگی اجتماعی و فردی خویش نیز میباشد. انسان مکلف است با رعایت این محدودیتها باید مسیر زندگی خویش را درمطابقت به آن طی کند. نمونه چندی از این محدودیتها را در ذیل به بررسی میگیریم.

1-زندگی موهبت الهی و حق طبیعی انسان است، هیچ شخصی بدون مجوز قانونی از این حق محروم نمیگردد. دراینجا منظور از زندگی حیات انسان است. یعنی: خداوند متعال انسان را آفریده است و زندگی را به عنوان هدیه ای از جانب خود برای بقای وی در دنیا اعطاء نموده است. اما زندگی دراجتماع محدودیتهای را به همراه دارد، بطور مثال: انسان درمحور ملکیت شخصی خود دراجتماع که زندگی میکند صاحب اراده آزاد و اختیار تام است که به هر شیوه¬ای که خواسته باشد میتواند با استفاده از ملکیت شخصی خود زندگی خود را سر و سامان دهد ولی به شرطی که ملکیت دیگران را غصب نکند و از آن بنفع خود استفاده ننماید. زیرا دراسلام هرنوع تصرف درملکیت غیر حرام و مردود است.

2-همان طوریکه درلابلای بحث تذکر داده شد که آزادی حق طبیعی انسان است. انسان طبیعتاً آزاد و آزادی گرانبهاترین گوهر زندگی انسان میباشد. دانشمندی بنام ژان ژاک رسو میگوید: انسان با قراردادی اجتماعی، ناگزیر میشود تا بخش از آزادیهای خود را بخاطر آن محدود کند، تا آزادی بهتری را بدست آورد. انسان برای ارجمندی و معنویت خویش و برای تحقق حقوق بشر باید آزادی داشته باشد و برای مقام آزادی باید به قانون احترام بگذارد. آزادی دراسلام همچنان محدودیتهای را نیز درقبال دارد مثلاً: آزادی باید درآینه¬ای قرآن و سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم مطابق دستورات و احکام آن باشد. آنچنانکه خداوند متعال و پیامبر بزرگوارش به آن دستورداده است و شخص باید درعمل به آن خود را ملزم بداند و از هرنوع دست افشانی و عملکرد بی مورد که باعث سلب آزادی دیگران میگردد و زندگی اجتماعی و فردی آنها را تحدید میکند اجتناب نماید درنتیجه باید گفت که: زندگی انسانها درجوامع بشری با بدست آوردن آزادیهای اسلامی تکامل می یابد.دراخیر هم باید گفت که محض مطالعه منصفانه تاريخ پرشكوه اسلام و نحوه برخورد حكومتهاي واقعاً اسلامي با انسان و اقليتهاي ديني و مذهبي كه دراصطلاح فرهنگ اجتماعي اسلام به عنوان اهل ذمه ياد ميشوند، ميتواند ما را درجهت درك حقيقت موضوع كمك نمايد و درعين حال بطلان ادعاهاي واهي دشمنان اسلام را كه همواره در صدد راندن اين دين از صحنه زندگي اجتماعي ميباشند، برملا سازد. آنها پيوسته تبليغ ميكنند كه هرگاه شريعت و اصول اسلامي دريك جامعه حاكم شود، حقوق اقليتهاي غيرمسلمان درآنجا پاي مال گرديده و خود دستخوش تبعيض مذهبي ميگردند و بالاخره به ذلت، خاري و زبوني كشيده ميشوند.

 اما حقيقت اين است كه اسلام روي ضرورت حسن معامله با انسان را در هرحال تأكيد به عمل آورده و رعايت حقوق آنها را از لوازم عقيده و جزئي از فرهنگ اجتماعي خويش قرار داده است كه خوشبختانه درطول تاريخ اسلامي درعرصه عمل نيز تطبيق گرديده است. البته كه بعضي از مكتب ها صرف درمرحله قانونگذاري، سخن شريني درباب اين گونه موضوعات گفته اند. اما وقتي مرحله عمل و تطبيق فرا رسيده، احياناً عكس گفتار درصحنه كردار پياده شده است. درحاليكه اسلام چنانچه قبلاً بيان شد، همواره انديشه را با تجربه و آزمون تلفيق نموده و به ايده آل ها عينيت بخشيده است.

احمدشارق «دلدار»

Related Articles

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button