
بررسی سیاست گذاری مبارزه با فقر در افغانستان(۲۰۰۱ـ۲۰۲۱)
پوهنیار محمد یعقوب رسولی
چکیده
فقر به عنوان یک مشکل و چالش جهانی که امروزه نه تنها افغانستان بل اکثریت کشورهای توسعه نیافته با آن درگیر اند. در سال های پس از ۲۰۰۱م تا اکنون بر اساس رویکرد حقوق اساسی و برنامه های حکومت تلاش های بسیاری در زمینه ای برقراری عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی از طریق اقدامات برنامه ای و اجرایی دولت و نهادهای حمایتی در این کشور انجام شده است، اما با سپری شدن سالهای متمادی ارزیابی های انجام شده نشان می دهد این تلاش ها، با وجود صرف منابع مالی و انسانی نسبتآ قابل توجه از اثر بخشی مورد انتظار در کاهش فقر و محرومیت برخوردار نبوده اند. این مقاله اثر بخشی اقدامات و سیاستگذاری های دولت و نهاد های حمایتی را در سالهای پس از ۲۰۰۱م در رفع فقر بررسی و تحلیل می کند. این تحلیل ها نشان می دهد که مشارکت غیر منسجم سازمانهای غیر دولتی در حمایت از گروه های فقیر و آسیب پذیر، عدم وجود برنامه ای منسجم و هدفمند برای فقر زدای، توجه ناکافی به توانمند سازی و ایجاد فرصت های شغلی پایدار برای گروه های آسیب پذیر و آسیب دیده، بد امنی و فساد اداری و … عمده ترین ضعف ها در زمینه محرومیت زدای و کاهش فقر بوده است.
واژگان کلیدی: فقر، سیاست گذاری مبارزه با فقر، عوامل، پیامدها، راهکارها.
فقر چیست و خط فقر کدام است؟
در مورد فقر اندیشمندان اقتصادی تعاریف متعددی را ارایه نموده اند، که محور همه ی تعاریف را همانا کمبود درآمد نسبت به ضروریات اساسی زندگی افراد تشکیل می دهد. و در این جا تعریف زیر را از فقر مناسب بیان می دانیم:
« فقر عبارت از شرایطی است که در آن افراد ضروریات اساسی زندگی را نداشته و برای خرید آنها دچار کمبود درآمد هستند«
فقر معمولا به دو صورت در نظر گرفته می شود:
۱ – فقر مطلق: حالتی است که افراد برای زنده ماندن با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
۲ – فقر نسبی: وضعیت است که فرد نسبت به سطح زندگی جامعه فقیر است. مثلا، ممکن است فردی مایحتاج ضروری برای ادامه حیات را داشته باشد، اما، سطح زندگی او نسبت به سطح زندگی موجود در جامعه پایان تر باشد.
خط فقر را می شود خیلی ساده به خط فقر اسمی (عددی) و خط فقر واقعی تقسیم کرد.
خط فقر اسمی همان است که اعداد و ارقام به عنوان خط فقر در نظر گرفته می شود. بنا بر تعریف بانک جهانی کسانی روزانه کمتر از ۱.۹۰ دالر امریکای درآمد کمتر دارند، فقیر محسوب می شوند.
اما، خط فقر واقعی به اساس رفع نیازهای اساسی تعریف می شود، در این برداشت کسانی تحت خط فقر قرار دارند، که درآمد لازم را برای برآورده شدن نیاز های اساسی (خوردن، نوشیدن، پوشیدن، سرپناه و تداوی) شان ندارند.
نیاز های اساسی هم از یک انسان تا انسان دیگر فرق می کند، مثلا، یک انسان معلول نسبت به یک انسان سالم برای رفع نیاز های اساسی خویش به درآمد بیشتری نیازمند است. و یا هم یک بیمار که به مداوای دراز مدت ضرورت دارد، نسبت به کسانی که صحتمند هستند به پول بیشتری برای رفع ضروریات اساسی خویش محتاج است.
یا طبق گذارش توسعه انسانی سازمان ملل سه ریکرد در بررسی فقر وجود دارد که عبارتند از: رویکرد درآمدی، ریکرد نیازهای اساسی و رویکرد قابلیت، در رویکرد درآمدی ، فردی فقیر است که درآمد اش پاین تر از خط فقر تعریف شده باشد، در درویکرد نیازهای اساسی، فردی فقیر محسوب می شود که قادر به تأمین الزامات مادی زنده گی در سطح حداقل تعریف شده نیست، اما در رویکرد قابلیت، فردی فقیر است که فاقد قابلیت های اساسی، برای انجام برخی کارکردها و فعالیت ها است(شهیکی تاش، ۱۳۵۹: ۴۱۷-۴۲۰).
پیامدهای فقر
فقر می تواند پیامد های خطیر و جدی را متوجه فرد و جامعه بسازد، که در این جا می شود چند مورد مهم آن را مورد غور و بررسی قرار داد:
۱ ـ فقر می تواند در بسا از موارد روی عقاید و باورهای دینی افراد مصاب به فقر اثر منفی داشته باشد، مثلا، فقیری کم معلوماتی، با خانواده اش شب را گرسنه می خوابد، فردای آن روز، بوی خوش طعام همسایه ثروتمندش در فضا می پیچد، احتمال این وجود دارد که وی یاهم یکی از اعضای خانواده اش نسبت به عدالت خدای متعال بی باور گردیده و تنظیم حکمت الهی را زیر سوال ببرد. با وجود که خدای دانا و متعال همه را در سعی و تلاش فکری و عملی امر نموده است، و اگر کسی برای بهبود وضعیت اش ـ چه در عرصه فکری و چه در میدان عملی ـ کاری نمی کند، مسولیت بدوش خود او می باشد، نه خدای عادل و رحیم.
۲ – فقر در قدم نخست اخلاق و سلوک فرد را نشانه گرفته و سپس به دنبال فاسد کردن اخلاق اجتماعی میرود. یکی از عوامل اساسی که جامعه ما را امروز، به دامن پدیده های غیر اخلاقی چون دروغ، فریبکاری، بی انصافی، فساد، رشوه، اختلاس، عدم امانت داری، خیانت، عدم یاری رسانی به دیگران وغیره سوق داده است، همانا مشکل فقر است.
اگر خواسته باشیم مثالی از تاثیر فقر بر اخلاق و سلوک فردی و اجتماعی را بیان داشته باشیم، جامعه ما نمونه زنده و عینی آن می تواند باشد.
شاید سوال شود که در جامعه ما در راس هرم جرم و جنایت ثروتمندان و زورمندان قرار دارد نه فقرا. این درست است، اما، همین ثروتمندان نیز در بسیاری از موارد فعالیت های جنایت کارانه ی شان را ـ با استفاده از فقر افراد فقیر جامعه ـ به پیش می برند، به این صورت می توان مدعی بود که اگر میزان فقر در کشور ما به این حد بلند نمی بود، به این وسعت ساحه برای باندهای مجرمین سازمان یافته برای سربازگیری از میان فقرا باز نمی بود.
۳ – خطر فقر بر فکر انسان، از این سبب می تواند قابل توجه باشد، که انسانهای فقیر در بسیاری از موارد، به سبب پراگندگی هواس نمی تواند در امورات دینی و دنیوی خویش تفکر دقیقی داشته باشند، و در نتیجه شکار افراط و تفریط و یا هم افکار انحرافی می گردند.
در خانه کسی که نان نیست، و پولی هم برای تهیه نان ندارد، او چگونه می تواند در مورد مسایل دیگر با فکر آرام و خیال راحت به تفکر بپردازد. نتیجه طبیعی این امر می تواند این باشد، که «روند تفکر سازنده» را در سطوح افراد و جامعه کاهش می دهد.
۴ – به نسبت نگرفتن تغذیه خوب، فشار روحی و روانی و جسمی ناشی از فقر، عدم دسترسی به دوا و دارو، عدم توجه به نظافت و غیره، اقشار فقیر جامعه بیشتر در معرض خطرات امراض روانی، روحی و جسمی قرار دارند.
۵ – از اینکه بسیاری از کودکان، نوجوانان و جوانان خانواده های فقیر برای تهیه نان شب و روز شان، مصروف کارهای شاقه اند، و از جانب دیگر تعلیم و تحصیل برای شان هذینه های را در پی دارند، و هم اینکه بزرگان خانه های شان در بیشتر موارد کم سواد یا بی سواد اند که به تعلیم و تحصیل اهمیت چندانی نمی دهند، نمی توانند به تعلیم و تحصیل بپردازند. اگر کسانی هم از این امر استثنا قرار گرفته باشند، در بیشتر موارد، قضیه تعلیم و تحصیل برای شان یک چیز ضمنی و ثانوی است، نه یک هدف عالی.
۶ – بسیاری از جنجال های خانوادگی ریشه در فقر دارد، جنگ و جنجال در میان اعضای خانواده، باز کردن دعواهای غیر ضروری خانوادگی در محاکم، فروپاشی خانواده ها وغیره از مثال های زنده و عینی در کشور ما است، که به احتمال زیاد هرکسی شاهد چنین اتفاقاتی در دور و پیش خود بوده است.
۷ – فقر ارتباط مستقیم با اعمال و افعالی دارد که به شکل از اشکال به امنیت و آرامش جامعه صدمه وارد می نماید، دزدی، اختطاف، زورگیری، پیوستن به باندهای مسلح، قتل وغیره، از موارد اند که در میان جوامع فقیر بیشتر دیده می شود. که این نوع پدیده های منفی و منفور، به امنیت و آرامش را جامعه ـ چه به شکل عینی چه به شکل روانی – صدمه می رنند.
راهکار ها جهت کاهش فقر در افغانستان
قسمی که در قبل گفته شده است که هر معلول نتیجه علت – یا هم عللی – است. هر از گاهی که علت یا هم علل برداشته شود/ شوند، معلول نیز از بین می رود. فقر نیز به عنوان یک معلول منفی، در کشور ما زاده ی عللی است که اگر آن علل برداشته شود، فقر نیز در کشور کاهش پیدا می کند. که ما آن را در ذیل به شکل شماره وار و مرتب به رشته تحریر در آورده ایم، که اگر به آن توجه شود یقینا که کشور را در راستای فقر زدایی یاری می رساند:
۱ – یک استراتیژی جامع، واحد و منطقی – بادر نظرداشت واقعیت های افغانستان، منطقه و جهان – توسط نخبگان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور ترتیب و تدوین گردد، و ضمانت اجرایی قوی و ملی داشته باشد.
۲ – تمام نیروهای ملی برای آوردن صلح واقعی و پایدار در کشور بسیج ساخته شده و عملا در این راستا به کار آغاز نماید، تا باشد که جنگ به عنوان یک پدیده منفور و فقر زا در تمام عرصه ها ختم گردیده، و برنامه های ملی و خصوصی فقر زدایی مثمر ثمر واقع شوند.
۳ – وزارت زراعت و سایر نهاد های که در این مورد کار می نمایند، پلان های را عملی نمایند که از یک طرف به کاهش اضرار خشک سالی و آفاتی طبیعی کمک نماید و از جانب دیگر، به رشد کمی و کیفی صنعت زراعت و مالداری منجر شود. از اینکه نزدیک به ۸۰٪ مردم ما مصروف کسب و کار زراعتی و دامداری اند، توجه در این عرصه نسبت به عرصه های دیگر می تواند خیلی زیاد کمک کننده به کاهش نرخ فقر در افغانستان باشد و درجه امنیت غذایی مردم کشور ما را بالا ببرد.
۴ – از اینکه فقر با بیکاری رابطه مستقیم دارد، دولت باید زمینه اشتغال زایی را از طریق سکتورهای دولتی و خصوصی برای بیکاران چه در داخل کشور و چه در خارج کشور فراهم آورده و از این آدرس ضربه محکمی بر بدن فقر وارد آورد.
۵ – دولت باید دست مافیاهای سیاسی – اقتصادی را از دخالت در امور قیمت بازار کوتاه ساخته و زمینه رقابت واقعی را در میان تاجران کشور فراهم آورد.
۶ – دولت ما، با پیش گرفتن سیاست پولی و مالی معقول نرخ تورم را در کشور کنترول نموده و در این عرصه به شکل جدی نظارت داشته باشد.
۷ – راهکارهای را برای توزیع ثروت انتخاب کند که قادر باشد ثروت را در میان اقشار مختلف جامعه به شکل عادلانه و منصفانه توزیع نماید، در این مورد می شود از تجارب کشورهای مانند مالیزیا و غیره استفاده شود که در این عرصه موفقانه و توانمندانه عمل کرده اند.
۸ – دولت باید فساد اداری و اختلاس را در کشور از بین ببرد، یا حد اقل کاهش بدهد.
۹ – احیای نظام زکات و تقویه روحیه تکافل:
بر دولت لازم است که زکات – و عشر محصولات زراعتی را که از مقدار آن در کتب فقهی تذکر رفته است ـ را جمع آوری نموده و به شکل عادلانه در میان صنوف از نیازمندان که درقرآن کریم از آن تذکر رفته است توزیع نماید، این یکی از بهترین راه برای مبارزه با فقر است.
و همچنان روحیه تکافل در جامعه تقویت شود.
علاوه بر این مبارزه با فساد اخلاقی، بلند بردن میزان بازدهی کارمندان کشور، تخصیص بهینه منابع، جلوگیری از اسراف و تبذیر، توجه روی صنعت استخراج معادن، بلند بردن سطح دانش اقتصادی جامعه وغیره می تواند در کاهش فقر در کشور ما مثمر ثمر واقع شوند.
نتیجه گیری
در سال های پس از نشست بن و ایجاد دولت جدید در افغانستان تا اکنون، بر طبق نقش و کمک های جامعه بین الملل، از طریق اقدامات برنامه ای و اجرایی دولت و نهاد ها و دولت های حمایتی تلاش های بسیاری برای برقراری عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی انجام شده است. اما پس از گذشت سالهای متمادی ارزیابی ها نشان می دهد این تلاش ها با وجود صرف منابع مالی و انسانی نسبتآ قابل توجه، از اثربخشی مورد انتظار در کاهش فقر و محرومیت برخوردار نبوده اند. این مقاله دلایل این مسله را تحلیل و بررسی کرده است.
در این مقاله نشان داده شد که مجموعه تلاش های دولت بر اساس برنامه استراتیژی انکشاف ملی و کمک های نهاد ها و دولت های خارجی در زمینه مبارزه با فقر، ازاثربخشی کافی برخوردار نبوده است، ظاهرآ عدم اثر بخشی می تواند دلایل مختف داشته باشد، از قبیل موجودیت بد امنی و فساد گسترده در این مدت از یک طرف و ضعف مدیریت کمک های دولت ها و نهاد بین المللی از طرف دیگر را می توان مانع اساسی در زمینه تطبیق برنامه های فقر زدای و مبارزه با فقردانست.
از این رو تلاش های دولت و نهاد های حمایتی را در زمینه مبارزه با فقر می توان چنین ارزیابی کرد:
- عدم تأسیس نظام شناسای خانوارهای محروم و آسیب پذیرکه موجب می شود تعیین دقیق گروه های هدف برای ادامه خدمات مشکل شود.
- مشارکت غیر منسجم سازمانهای غیر دولتی در حمایت از گروه های فقیر و آسیب پذیر.
- عدم وجود برنامه ای منسجم و هدفمند برای فقر زدای موجب می شود برنامه های پراگنده، مقطعی و غیر کارآمد برای مبارزه با فقر تدوین شود.
- توجه ناکافی به توانمند سازی و ایجاد فرصت های شغلی پایدار برای گروه های آسیب پذیر و آسیب دیده.
منابع
۱ – حقایقی، عبدالله (۱۳۹۲)، اقتصاد اسلامی (اساسات)، کابل، انتشارات رسالت، نوبت چاپ: اول.
۲ – اکبری، نعمت الله (۱۳۸۷)، فرهنگ اصطلاحات روزمره اقتصادی، انتشارات کاروان.
۳ – مسعود، سید (۱۳۹۴)، (طرح در باره راه حل اقتصادی افغانستان) چه باید کرد؟، کابل، نوبت چاپ: اول.
۴ – قرضاوی، دکتر یوسف (۱۳۹۰)، نقش ارزشها و اخلاق در ارتباط با اقتصاد اسلامی، مترجم:عبدالعزیز سلیمی، تهران، نوبت چاپ: اول، ناشر: نشر احسان.
۵ – توحید فرخاری، عزت الله (۱۳۹۲)، بانک سوالات مدیریتی، کابل، فصلنامه عدالت، شماره ۱۱.
۶- بانک جهانی (۱۳۸۱) مبارزه با فقر: گزارش توسعه جهانی ۲۰۰۱- ۲۰۰۰، ترجمة سازمان مدیریت و برنامه ریزی، تهران: انتشارات سازمان مدیریت و برنامه ریزی.
۷- خداداد کاشی، فرهاد و دیگران (۱۳۸۱) اندازه گیری شاخص های فقر در ایران کاربرد انواع خط فقر، شکاف فقر، شاخص فقر ۱۳۷۹- ۱۳۶۳، تهران: مرکز آمار ایران.
۸- حسینی نژاد، مرتضی و محمدرضا اقتصادیان (۱۳۸۵) ارزیابی عملکرد برنامه های توسعه ای در زمینه کاهش فقر با استفاده از تکنیک سلطه تصادفی، پژوهش ها و سیاست های اقتصادی.
۹- متوسلی، محمود و رضا آقابابائی (۱۳۸۶) استفاده از رویکرد فقر قابلیتی در تحلیل اثر بخشی سیاست های مبارزه با فقر در ایران طی سال های پس از انقلاب، دو فصلنامه برنامه و بودجه، شماره ۱۰۵.
۱۰- قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، مصوب سال ۱۳۸۲.
۱۱- استراتیژی انکشاف ملی افغانستان.